اگربامن نبودش هیچ میلی...


گل گندم

شاد شدم ،شیدا شدم

رهاشدم درهوای خوش آنروزهای باهم بودنمان،با تبریکت...

 وبه فاصله یک نفس...

...فقط یک نفس...

نابود شدم به پاسخی که گفتی...

 ...فقط یادت بود که بر دلم سنگینی میکرد...

سنگینی دلت را بهانه کردی!!!

خدایا...یعنی انقدر روی دلش سنگینی میکنم...

 یا شاید...میخواست سبک تر شود که بتواند بیشتر پرواز کند...لابد...

 ...فقط همین بود دلیل تبریکت...

 بی انصاف من...حالا...

 یک روز شاد بودنم آنقدر عذابت میداد که خرابش کردی...

...

فروینا!

 نگران چه هستی...

 عادت کن به این زبان تلخی های گاه و بی گاه...

به این طعنه زدن های همیشه...

به این دوست داشتن های پرنفرت...

 ...تو فقط عاشق بمان...



نوشته شده در سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:,ساعت 13:0 توسط فروینا| |


Power By: LoxBlog.Com